آزمون‌های عملکرد کبدی و ده نکته بسیار بسیار مهم.

به ده نکته بسیار بسیار مهم بر اساس هاریسون در مورد آزمون‌های عملکرد کبدی توجه کنید:

نکته اول: افزایش سطح آمینوترانسفرازها تا حد U/L300 غیر اختصاصى بوده، مى‏‌تواند مربوط به هر نوع اختلال کبدى باشد.

نکته دوم: افزایش قابل توجه سطح آمینوترانسفرازها (بیش از U/L1000) تنها در آسیب‌دیدگى گسترده هپاتوسلولر دیده مى‌‏شود:

ـ هپاتیت ویروسى؛

          ـ آسیب ایسکمیک کبد (هیپوتانسیون طولانى مدت یا نارسایى قلبى حاد)؛

          ـ آسیب دارویى یا توکسیک کبد.

 نکته سوم: الگوى افزایش آمینوترانسفرازها به تشخیص کمک مى‏‌کند:

ـ در بیشتر اختلالات حاد هپاتوسلولر، ALT بالاتر یا معادل با AST است.

ـ اگر نسبت AST به ALT بیش از ۲ به ۱ باشد، احتمال بیمارى الکلى کبد مطرح مى‏‌شود و اگر این نسبت به بیش از ۳ به ۱ برسد، این احتمال بشدت تقویت مى‏‌گردد.

ـ در بیمارى الکلى کبد،AST بندرت بالاتر از U/L300 است و اغلبALT طبیعى مى‌‏باشد.

نکته چهارم: بجز فاکتور VIII، سایر فاکتورهاى خونى تنها در کبد ساخته مى‏‌شوند. نیمه ‏عمر سرمى این فاکتورها بسیار کمتر از آلبومین است و از ۶ ساعت براى فاکتور VII تا ۵ روز براى فیبرینوژن تفاوت مى‏‌کند. به همین دلیل، اندازه‌‏گیرى فاکتورهاى انعقادى، دقیق‌‏ترین روش ارزیابى حاد عملکرد سنتتیک کبد است و نه تنها به تشخیص کمک مى‌‏کند، بلکه پیش‌‏آگهى بیمارى حاد کبد را نیز مشخص مى‏‌نماید.

نکته پنجم: PTسطح فاکتورهاى انعقادی ۲، ۵، ۷ و ۱۰ را مشخص مى‏‌کند. بیوسنتز فاکتورهاى ۲، ۷، ۹ و ۱۰ وابسته به ویتامین K است. بنابراین ممکن است در اثر سیروز، هپاتیت و یا کمبود ویتامین K (زردى انسدادى یا سؤجذب چربى) PT افزایش پیدا کند.

نکته ششم: در هپاتیت ویروسى (و دیگر بیمارى‌‏هاى حاد و مزمن کبدى)، افزایش قابل توجه PT (بیش از ۵ ثانیه از حد کنترل)، و عدم پاسخ آن به تجویز ویتامین K تزریقى بر پیش‌‏آگهى نامطلوب دلالت دارد.

نکته هفتم: در الگوى کلستاتیک (احتمال افزایش هر دو بخش (مستقیم و غیر مستقیم) بیلى‌‏روبین، بیلى‏‌روبینورى، طبیعى بودن آمینوترانسفرازها یا افزایش متوسط آن‏ها بندرت بیشتر از ۵۰۰، افزایش آلکالین فسفاتاز اغلب بیش از ۴ برابر، طبیعى بودن آلبومین بجز در موارد مزمن، طبیعى بودن PT و در صورت غیر طبیعى بودن، تصحیح آن با تزریق ویتامین K) باید داروها ارزیابى شوند و سونوگرافى انجام شود:

     ۱ـ در صورت اتساع مجارى باید CT/ERCP/MRCP انجام شود؛

     ۲ـ در صورت عدم اتساع مجارى باید آنتى‌‏بادى ضد میتوکندرى بررسى شود. در صورت مثبت بودن بیوپسى کبد و در صورت منفى بودن ERCP یا بیوپسى کبد انجام مى‌‏شود.

نکته هشتم: زردى شاه علامت درگیرى کبدى و قابل اعتمادترین شاخص تعیین کننده شدت آن است.

نکته نهم: معمولاً بیمار پیش از آن که متوجه زردى اسکلراى خود شود، از تیره شدن ادرار شکایت دارد. اگر سطح بیلى‏روبین کمتر از mg/dL2.5 باشد، بندرت زردى قابل تشخیص خواهد بود.

نکته دهم: در کلستاز شدید (هیپربیلى‏روبینمى مستقیم)، علاوه بر زردى، مدفوع بیمار بى‏‌رنگ شده، وى دچار استئاتوره مى‏‌گردد. زردى بدون تیره شدن ادرار معمولاً نشانه هیپربیلى‌‏روبینمى غیر کنژوگه (آنمى همولیتیک) است. خارش در مراحل ابتدایى زردى انسدادى (انسداد صفراوى یا کلستاز دارویى) و در مراحل دیرتر بیمارى هپاتوسلولر روى مى‌‏دهد. بنابراین به کمک تغییر رنگ مدفوع یا ادرار یا وجود خارش مى‏‌توان زردى را ناشى از هیپربیلى‏روبینمى مستقیم (یا کنژوگه) دانست که عمدتا بیمارى کبدى را به عنوان علت زردى مطرح مى‌‏کند.

 

کتابها و دوره های آموزشی

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *