جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

گفتگوی خودمانی: موفقیت میان‌بر ندارد!

بازى Domination را تجربه كرده‌‏اى؟ از آن بازى‌‏هاى استراتژيك است كه در آن بايد شهرى را از صفر بسازى و آن را گسترش بدهى و براى خودت لشكرى فراهم كنى و توان دفاعى كافى داشته باشى تا وقتى دشمن حمله مى‌‏كند، بتوانى از مركز شهر و طلاهايى كه از معادنت استخراج كرده‌‏اى و نفتى كه از چاه‏‌هاى نفت بدست آورده‏‌اى، محافظت كنى. از آن بازى‌‏هايى هست كه روى موبايلت مى‌‏ماند و هر روز سری به آن مى‌‏زنى و اموالت را جابجا مى‌‏كنى و كم‌‏كم تمدن خود را پيش مى‌‏برى و از عصرهاى مختلف مى‏‌گذرى و ذره ذره قدرت خود را بيشتر و بيشتر مى‌‏كنى.

اين بازى درس‌‏هاى خوبى به من ياد داد. راستش اول كه بازى را شروع كردم (چند سال پيش)، انتظار جهش‌‏هاى كوانتومى را داشتم. البته در مراحل ابتدایی بازى، امكان جهش‌‏هاى دور و دراز وجود داشت و مى‌‏شد يك روزه كلى جلو رفت. اما بازى كه جلوتر رفت، پيشرفت سخت‏‌تر و آهسته‌‏تر شد و همين جا درس اول را یاد گرفتم: جهش ناگهانى نداريم! ترجمه‏‌اش بكنيم: موفقيت و پيروزى يك شبه نداريم! يعنى هيچ موفقيتى ناگهانى ايجاد نمى‌‏شود؛ اصلاً به نظر مى‌‏رسد كه پيروزى نوعى مسير باشد، نه مقصد! وقتى به هدفت مى‌‏رسى كه هر روز موفق شده باشى! يعنى هر روز به هدف‌‏هاى كوچكت رسيده باشى! در حقيقت وقتى به نتيجه مى‌‏رسى، مدت‏ها از موفق شدن تو گذشته است و اين مسئله در مورد آزمون دستيارى يا پيش‏‌كارورزى هم صادق است. حرف هميشگى را بزنيم: موفقيت ميان‏بر ندارد! نمى‌‏شود يك هفته درس خواند و در آزمون دستيارى نمره عالى آورد و رشته خوب قبول شد. بايد مدت‏‌ها هر روز درس بخوانى و هر روز بتوانى يك قدم جلوتر بردارى تا سرانجام به جايى كه مى‌‏خواهى برسى! درست مثل همين بازى! كه در آن يك شبه نمى‏‌توانى يك مرحله را تمام كنى.

اما درس دومى كه از اين بازى گرفتم چه بود؟ به نظر خودم درس دوم مهم‏‌تر بود، چون هر چه باشد با درس اول كم و بيش آشنا بودم. درس دوم را وقتى ياد گرفتم كه فهميدم براى دفاع كردن از شهرم و حمله كردن به شهر ديگر بازيكنان آن‌لاين و پيروز شدن، بايد از هر امكانى استفاده كنم. يعنى چه؟ اوايل بازى مى‌‏ديدم كه اگر فلان كار را انجام بدهم 1% به قدرت حمله من اضافه مى‌‏شود و اگر آن یکی اقدام را انجام بدهم، توان دفاعى شهر من 1% بالاتر مى‌‏رود؛ اما من كه دنبال اين رقم‌‏هاى كوچك و بى‌‏اهميت نبودم! پيروزى درست و حسابى مى‌‏خواستم و عجيب بود كه اين پيروزى بدست نمى‌‏آمد و همه‏‌اش شكست در جنگ‌‏ها بود و تاراج و غارت شهرم! تا اين كه بالاخره فهميدم چقدر اين 1%ها مهم هستند. اگر 10 كار 1 درصدى انجام مى‌‏دادم، توان حمله‌‏ام 10% بيشتر مى‌‏شد! همين يعنى برنده شدن در يك جنگ! پس به جزئيات و اين عددهاى ناچيز بيشتر دقت كردم و ياد گرفتم كه بيشتر برنده باشم و كمتر اجازه بدهم شهرم غارت شود. خوب، زندگى هم همين است ديگر! مگر نه؟ اگر صاحب رستوران باشى، يك مشترى هم يك مشترى است و به اندازه يك خانواده كه به رستورانت مى‌‏آيند، ارزش دارد. نبايد ميزهاى رستوران را براى سر رسيدن يك جمع 15 نفرى خالى بگذارى. همان يك مشترى هم مى‏‌تواند بعدها براى تو مشترى بياورد. اگر پزشك هستى و مى‌‏خواهى مطبت سر و سامان بگيرد، بايد به تك تك بيماران خود توجه داشته باشى؛ چه آن‏ها كه ويزيت ساده مى‌‏شوند و چه آن‏هايى كه نياز به جراحى دارند. اگر كتابفروشى دارى و كسى زنگ مى‏‌زند و از تو طلب يك كتاب ارزان را مى‌‏كند، نبايد با او رفتارى متفاوت از كسى كه كلى كتاب سفارش مى‏‌دهد، داشته باشى. فروش تك‏‌تك كتاب‏‌ها اهميت دارند و همين كتاب‏‌هاى تكى در آخر ماه تبديل به سرمايه‌‏اى عظيم مى‌‏شوند و بالاخره براى تو كه مى‏‌خواهى در آزمون دستيارى شركت كنى؛ درس بازى در اين‏جاست: يك نكته هم يك نكته است! هر جا نكته‌‏اى مى‏‌بينى، هر جا مطلبى مهم مى‌‏خوانى آن را بخاطر بسپار و هر زمان كه مى‌‏توانى يك نكته ياد بگير! منتظر اين نباش كه شرايط آرمانى باشد تا شروع به خواندن بكنى! همين حالا ياد بگير! يادت باشد، براى ما پزشكان شرايط آرمانى معنى ندارد! همه‌‏اش تنش است و بى‏‌خوابى و خستگى! پس از هر چيز كه مى‌‏توانى، هر زمان كه مى‏‌توانى و هر جا كه مى‏‌توانى ياد بگير! فكر نكن اين نكته‏‌اى كه الان ياد مى‌‏گيرى، برايت مفيد نيست! شايد يك سؤال باشد. شايد سرنوشتت را عوض كند!

کتابها و دوره های آموزشی

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *